برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه هاي مهتابست
امشب از خواب خوش گريزانم
كه خيال تو خوشتر از خوابست
خيره بر سايه هاي وحشي بيد
مي خزم در سكوت بستر خويش
باز دنبال نغمه اي دلخواه
مي نهم سر بروي دفتر خويش
مصاحبه با احمد عبدالخانی نخستین
خواننده مسلط
به زبان های عربی لبنانی و فارسی در جهان
برای خوندن این مصاحبه به ادامه مطلب برید
گفت و گویی با آرش صمیمی آهنگساز و نوازنده
ی فلوت
برای خوندن این مصاحبه به ادامه مطلب برید
دل به رنگی گریزان سپرده
در دره ی سرد و خلوت نشسته
همچو ساقه ی گیاهی فسرده
می کند داستانی غم آور
در میان بس آشفته مانده
قصه ی دانه اش هست و دامی
وز همه گفته ناگفته مانده...
دریـــــــــایم و در سواحـــلم می گـــــردم یا در پــی مــاه کامـــــــــــلم می گــــردم در کوچه و پس کوچه ی این شهر غریب دنبال جنــــازه ی دلــم، می گـــــــــــردم *** یک عمر اگرچه مست ساقی بودم یـا چشــم به راه اتفــــاقی بــــودم تا لحظه ی مرگ خود نمی دانستم با عشــق، همیشه هم اتاقی بودم ! *** پائــــــــیز، زوال بــــــــرگ با خود دارد هر جغــد نشان مـــــــرگ، با خود دارد بی خود دل این مزرعه را خوش مکنید این ابرفقط تگـــــــــــرگ، با خود دارد ! *** در مدرسه ها، نه باغ یادم دادند نه روشنی و چراغ، یادم دادند من تشنه ی پرواز کبوتر بودم ! افسوس فقط کلاغ، یادم دادند *** هی زخم گرفته ایم و جان، پس دادیم هی ماه جوان، به آسمان پس دادیم ما وارث درد و تیـــشه ی فـــرهادیم یک عمر به عشق، امتحان پس دادیم
رفته بودم سر حوض
تا ببینم شاید، عكس تنهایی خود را در آب
آب در حوض نبود.
ماهیان می گفتند:
((هیچ تقصیر درختان نیست.
ظهر دم كرده تابستان بود،...
برای مشاهده عکس های بیشتر از سهراب سپهری به ادامه مطلب بروید...
......................الف///////// ...................... ب
...................... ج ////////// ...................... ب
...................... د ////////// ...................... ب
آلفونیس دولامارتین
ترجمه به شعر آزاد موزون امیر هوشنگ کاوسی
بِدینگونه،رانده به هر سویی یک کرانه،
در این ظلمت جاودان،
کشتیِ عمرِ بازگشت.
پناهی توان یافت یکدم در این بحرِ بیانتهای زمانه؟
نیفکنده یکروز لنگر،
که جور زمان بر سفینه نشست...
دریاچه
چه فایده. من که پا نمی شم حتی اگه همه خودشون رو جر بدن. فقط احساس می کنم کف پام خیلی می خاره
اگه مُردم پس چرا کف پام می خاره؟ نمی تونم دست هام رو تکون بدم. اصلاً نمی
تونم هیچ حرکتی بکنم که کف پام رو بخارونم. پس حتماً مرده م و این خارش هم
از عوارض ساعات اولیه پس از مرگه...