برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
برف های قطب را
از روی گل های احتمال پس بزنم
خواب پرندگان را واکاوم
آوازهای عتیق را
از سنگ حنجره های حجاری
ها به نت بکشم
نام ترا به ناخن برکندم
اکنون ترا تمام درختان
با نام می شناسند
نام ترا به گرده ی گور و گوزن
با ناخن
پلنگان بنوشتم
با پاهایی از باران و رداها و دامنهای از آب
از مغیلان زاران , آن همه بران
می توان گذشت آسان
( تاریخ شعر این را
مكتوب كرده )
البته
اگر آن خیسی خاص
موی و دهان و چانه ات را
تراوان شود
این كه می بینی هر خاری
گلبرگ لاله ای به منقار دارد
و هر ستاره از دهان خدایی پنهان می برند
این رمز زخمی می گوید
من از صراط گذشته ام
گذشته ام
هر چند مستقیم
- چنان كه گفته بودند نبودند
نبود اما
من اكنون در دوزخم
و دست راست تو از آنطرف پل
در دست چپ من قفل است
می توانم عبورت دهم ,
اما
حس می كنم كه زبازوی راستم
- در انتهای دنده ها
خبر چینی از فردوس
در كاربازی توطئهای است
تا انقلاب دوزخی ما را
خنثی كند
میتوانم آری
می توانستم اگر باران
پیراهنی از اكسیژن می پوشاند
بر تو ...