برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
ای صبح دم، ببین که کجا می فرستمت
نزدیک آفتاب وفا می فرستمت
این سر به مهر نامه، بدان مهربان رسان
کس را خبر مکن که کجا می فرستمت
تو پرتو صفایی، از آن بارگاه انس
هم سوی بارگاه صفا می فرستمت
باد صبا دروغ زن است و تو راست گوی
آن جا به رغم باد صبا می فرستمت
زرین قبا، زره زن از ابر سحر گهی
کان جا چو پیک بسته قبا می فرستمت
دست هوا به رشته ی جان بر، گره زده ست
نزد گره گشای هوا می فرستمت
جان یک نفس درنگ ندارد، گذشتنی است
ورنه بدین شتاب چرا می فرستمت
این دردها که بر دل خاقانی آمده ست
یک یک نگر که بهر دوا می فرستمت
آمد نفس صبح و سلامت نرسانید بوی تو نیاورد و پیامت نرسانید یا تو به دم صبح سلامی نسپردی یا صبحدم از رشک،سلامت نرسانید من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم چه سود که بختم سوی بامت نرسانید بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد زین هر دو ندانم که کدامت نرسانید عمریست که چون خاک،جگر تشنه ی عشقم ایام به من جرعه ی جامت نرسانید مرغیست دلم طرفه که بر دام تو زد عشق خود عشق چنین مرغ به دامت نرسانید خاقانی ازین طالع خود کام چه جویی کو چاشنی کام به کامت نرسانید