شما اینجا هستید : آلفونس دولامارتین
قیمت
خرید پستی
برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
دریاچه
آلفونیس دولامارتین
ترجمه به شعر آزاد موزون امیر هوشنگ کاوسی
بِدینگونه،رانده به هر سویی یک کرانه،
در این ظلمت جاودان،
کشتیِ عمرِ بازگشت.
پناهی توان یافت یکدم در این بحرِ بیانتهای زمانه؟
نیفکنده یکروز لنگر،
که جور زمان بر سفینه نشست...
شاخه ي بادام
این شاخه ی سبز بادام که پای تا سر در پیراهنی از شکوفه ی سپید پنهان شده
چه زیباست وچه عطر دل انگیزی دارد!ولی آیا پایان عمر او نیز چنین خواهد
بود؟
افسوس!
چه آنرا بر جای گذارند و چه شکوفه های زیبایش را بچینند، چه بر سر زلف
دلبری جایش دهند و چه بر روی قلب دلداده ای استوارش سازند،پیش از آنکه روزی
چند بر آن بگذرد،همچون گل امید ما برگ به برگ فرو خواهد ریخت و از آن
زیبایی و دل ربایی جز یأس و حسرت چیزی برجای نخواهد ماند
ای گل زیبا چقدر ماجرای زندگانی ما بتو شبیه است
گل
زندگانی ما نیزچون تو روزی سر از خاک بدر می کند و روزی به آرامی گلبرگهای
آن می شکفد.روزی بر اطراف خویش عطر بیزی می کندو روزی نیز پیش از آنکه
موسم تابستان فرا رسد،می پژمرد و باز در دل خاک تیره مکان می گیرد
اکنون
که این شکوفه ی خوش آب و رنگ چنین ناپایدار است،بیا تا فرصتی باقیست دست
از آن بر نداریم و از عطر دل آویزش مشام جان را لذت بخشیم، از درون
گلبرگهای خندان آن شیره ی روح پرورش را بمکیم و پیش ازآنکه باد صبا بوی جان
فضایش را به غارت برد و چهره ی دل ربایش را آسیب رساند تمتئی برگیریم
تاریخچه
ی زندگانی این گل بیوفا بسی ساده است:زمانی سر از خاک بدر کرد و روزی در
سینه ی خاک رفت،وقتی نسیم بهاری گلبرگهای لطیفش را از هم بشکفت و روزگاری
باد خزانی هر برگ آن را به گوشه ای پرتاب کرد
گوش فرادار تا بشنوی که هر گلی که دستخوش این تندباد یغماگر می شود،پیش از آنکه قدم در وادی نیستی گذارد چه می گوید
بکوشید
تا این چند روزه ی عمر را با شادمانی بسر برید،زیرا دیری نخواهد گذشت که
دوران شوم پیری فرا خواهد رسید وخاک تیره شما را برای همیشه در دل خویش
مکان خواهد دهد
اکنون که مقدر است این شکوفه ی زیبا روزی نابود گردد پس هر چه زودتر بپژمرد و در خاک رود
اکنون
که بناست این گلهای محبوب زمانی به وادی نیستی رهسپار شوند پس هم امروز
رخت از جهان بر بندند و نام عشق را با خود از روی زمین بردارند...