صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
تبلیغات شما
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 1 مراجعه کنید.
تبلیغات شما
تبلیغات شما
شعر اعتراف-حسین پناهیماه من |  مريم حيدر زادهکتاب سفرنامه ناصر خسروجای پا | سیمین بهبهانیشعر لعنت سروده سیمین بهبهانیشعر «دریاچه»از  آلفونس دولامارتینابوالفضل بیگی ، ترانه ی محمد نویری را به اسم خودش و در کتابش چاپ کردشعر از بهار تا بهار سروده مهدی سهیلیمن اگر برخیزمشعر آّب در سماور کهنه از سلمان هراتی
بلوک راست
موضوعات
  • شاعران نامی
  • شاعران کلاسیک
  • شاعران جهان
  • نویسندگان ایرانی
  • نویسندگان جهان
  • داستان
  • شعر
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • کتاب
  • گالری تصاویر
  • نقاشی
  • آموزش
  • اخبار
  • آمار
    ● آمار مطالب کل مطالب : 416 کل نظرات : 273 ● آمار کاربران افراد آنلاین : 3 تعداد اعضا : 446 ● آمار بازدید بازدید امروز : 140 بازدید دیروز : 612 بازدید کننده ارمزو : 77 بازدید کننده دیروز : 169 گوگل امروز : 1 گوگل دیروز : 118 بازدید هفته : 1,710 بازدید ماه : 1,124 بازدید سال : 64,228 بازدید کلی : 1,461,933 ● اطلاعات شما آی پی : 18.117.183.172 مروگر : Safari 5.1 سیستم عامل :
    آرشیو
    لینک های روزانه
    نویسندگان
    لینک های دوستان

    Image
    قیمت
    خرید پستی

    برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.

    بلوک وسط

    آخرین ارسالی های انجمن

    عنوان پاسخ بازدید توسط
    بیاین مشاعره 23 4555 hadiramesh1376
    من امینم شمام خودتونو معرفی کنین 13 3897 saye
    بیوگرافی سهراب سپهری 1 5371 arezootam
    داستان های طنز 7 3319 guis
    دانلود دیوان حافظ و گلاستان سعدی 1 2009 dorkman
    زوال 0 1292 akmin91
    جدید ترین آیا میدانید 91 0 2364 editor
    1 اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی 1 1600 mrbavandpoor
    توانایی زبان فارسی در معادل‌سازی 0 1513 editor
    زاویه دید در داستان 0 1711 editor
    «بچه‌های بدشانس» دوباره به نمايشگاه می‌آيند 0 1181 editor
    نگاهي به مجموعه داستان «روياي مادرم» 0 1300 editor
    25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری 0 1232 editor
    بیوگرافی ناصرخسرو حارث قبادیانی 0 1522 editor
    بیوگرافی دکتر محمد علی اسلامی ندوشن 0 2478 editor
    بیوگرافی دکتر محمد معین 0 1292 editor
    آموزش قالب شعری قصیده 0 1411 editor
    بیوگرافی مرتضی کاتوزیان 0 1429 editor
    بیوگرافی جمشید هاشم پور 0 1339 editor
    الفبای قصه نویسی 0 1216 editor
    شعر خلیج همیشه فارس 0 1739 editor
    بیوگرافی زهرا اسدی 0 1618 editor
    بیوگرافی آنتوان چخوف 0 1155 editor
    بیوگرافی فرشته ساری 0 1226 editor
    بیوگرافی صادق هدایت 0 1499 editor
    بیوگرافی خیام نیشابوری 0 1331 editor
    داستان های کوتاه کوتاه 2 2116 editor
    بیوگرافی حافظ شیرازی 0 2472 editor
    زندگینامه مرحوم قیصر امین پور 0 10318 editor
    بیوگرافی فروغ فرخزاد 0 3172 editor

    داستان متشکرم-آنتوان چخوف

    admin
    13:51
    بازدید : 809


     همین چند روز پیش، پرستار بچه‌‌‌هایم را به اتاقم دعوت كردم تا با او تسویه حساب كنم .
     
    به او گفتم:بنشینید  می‌‌‌‌دانم كه دست و بالتان خالی است امّا رودربایستی دارید و آن را به زبان نمی‌‌‌آورید. ببینید، ما توافق كردیم كه ماهی سی‌‌‌روبل به شما بدهم این طور نیست؟
     

    -  چهل روبل .
     -  نه من یادداشت كرده‌‌‌‌ام، من همیشه به پرستار بچه‌‌هایم سی روبل می‌‌‌دهم. حالا به من توجه كنید.

    شما دو ماه برای من كار كردید.
     

    -  دو ماه و پنج روز
     -  دقیقاً دو ماه، من یادداشت كرده‌‌‌ام. كه می‌‌شود شصت روبل. البته باید نُه تا یكشنبه از آن كسر كرد. همان طور كه می‌‌‌‌‌دانید یكشنبه‌‌‌ها مواظب "كولیا" نبودید و برای قدم زدن بیرون می‌‌رفتید.  سه تعطیلی . . . "یولیا واسیلی ‌‌‌‌اونا" از خجالت سرخ شده بود و داشت با چین‌‌های لباسش بازی می‌‌‌كرد ولی صدایش درنمی‌‌‌آمد.

     

    -  سه تعطیلی، پس ما دوازده روبل را می‌‌‌گذاریم كنار. "كولیا" چهار روز مریض بود آن روزها از او مراقبت نكردید و فقط مواظب "وانیا" بودید فقط "وانیا" و دیگر این كه سه روز هم شما دندان درد داشتید و همسرم به شما اجازه داد بعد از شام دور از بچه‌‌‌ها باشید.
     

    دوازده و هفت می‌‌شود نوزده. تفریق كنید. آن مرخصی‌‌‌ها ؛ آهان، چهل و یك‌ ‌روبل، درسته؟
     

    چشم چپ "یولیا واسیلی ‌‌‌‌اِونا" قرمز و پر از اشك شده بود. چانه‌‌‌اش می‌‌لرزید. شروع كرد به سرفه كردن‌‌‌‌های عصبی. دماغش را پاك كرد و چیزی نگفت.
     

    -  و بعد، نزدیك سال نو شما یك فنجان و نعلبكی شكستید. دو روبل كسر كنید .
     

    فنجان قدیمی‌‌‌تر از این حرف‌‌‌ها بود، ارثیه بود، امّا كاری به این موضوع نداریم. قرار است به همه حساب‌‌‌‌ها رسیدگی كنیم.
     موارد دیگر: بخاطر بی‌‌‌‌مبالاتی شما "كولیا" از یك درخت بالا رفت و كتش را پاره كرد. 10 تا كسر كنید. همچنین بی‌‌‌‌توجهیتان

    باعث شد كه كلفت خانه با كفش‌‌‌های "وانیا" فرار كند شما می‌‌بایست چشم‌‌هایتان را خوب باز می‌‌‌‌كردید. برای این كار مواجب خوبی می‌‌‌گیرید.
     

    پس پنج تا دیگر كم می‌‌كنیم.
     در دهم ژانویه 10 روبل از من گرفتید...

     
    " یولیا واسیلی ‌‌‌‌‌‌اِونا" نجواكنان گفت: من نگرفتم.

     
    -  امّا من یادداشت كرده‌‌‌ام .

     
    -  خیلی خوب شما، شاید?

     
    -  از چهل ویك بیست و هفت تا برداریم، چهارده تا باقی می‌‌‌ماند. چشم‌‌‌هایش پر از اشك شده بود و بینی ظریف و زیبایش از عرق می‌‌‌درخشید. طفلك بیچاره !

     
    -  من فقط مقدار كمی گرفتم . در حالی كه صدایش می‌‌‌لرزید ادامه داد: من تنها سه روبل از همسرتان پول گرفتم . . . ! نه بیشتر.

     
    -  دیدی حالا چطور شد؟ من اصلاً آن را از قلم انداخته بودم. سه تا از چهارده تا به كنار، می‌‌‌كنه به عبارتی یازده تا، این هم پول شما سه‌‌‌تا، سه‌‌‌تا، سه‌‌‌تا . . . یكی و یكی.

     
    -  یازده روبل به او دادم با انگشتان لرزان آنرا گرفت و توی جیبش ریخت .

     
    -  به آهستگی گفت: متشكّرم!

     
    -  جا خوردم، در حالی كه سخت عصبانی شده بودم شروع كردم به قدم زدن در طول و عرض اتاق.

     
    -  پرسیدم: چرا گفتی متشكرم؟

     
    -  به خاطر پول.

     
    -  یعنی تو متوجه نشدی دارم سرت كلاه می‌‌گذارم؟ دارم پولت را می‌‌‌خورم؟ تنها چیزی می‌‌‌توانی بگویی این است كه متشكّرم؟

     
    -  در جاهای دیگر همین مقدار هم ندادند.

     
    -  آن‌‌ها به شما چیزی ندادند! خیلی خوب، تعجب هم ندارد. من داشتم به شما حقه می‌‌زدم، یك حقه‌‌‌ی كثیف حالا من به شما هشتاد روبل می‌‌‌‌دهم. همشان این جا توی پاكت برای شما مرتب چیده شده.

     
    ممكن است كسی این قدر نادان باشد؟ چرا اعتراض نكردید؟ چرا صدایتان در نیامد؟

     
    ممكن است كسی توی دنیا این قدر ضعیف باشد؟

     
    لبخند تلخی به من زد كه یعنی بله، ممكن است.

     
    بخاطر بازی بی‌‌رحمانه‌‌‌ای كه با او كردم عذر خواستم و هشتاد روبلی را كه برایش خیلی غیرمنتظره بود پرداختم.

     
    برای بار دوّم چند مرتبه مثل همیشه با ترس، گفت: متشكرم!

     
    پس از رفتنش مبهوت ماندم و با خود فكر كردم:

    در چنین دنیایی چقدر راحت می‌‌شود زورگو بود...

    داستان گیله مرد-بزرگ علوی

    admin
    1:19
    بازدید : 1449

                          گیله مرد
    بزرگ علوی


    باران هنگامه كرده بود. باد چنگ میانداخت و میخواست زمین را از جا بكند. درختان كهن به جان یكدیگر افتاده بودند. از جنگل صدای شیون زنی كه زجر میكشید، میآمد. غرش باد آوازهای خاموشی را افسار گسیخته كرده بود. رشتههای باران آسمان تیره را به زمین گلآلود میدوخت. نهرها طغیان كرده و آبها از هر طرف جاری بود.

    دو مامور تفنگ به دست، گیله مرد را به فومن میبردند. او پتوی خاكستری رنگی به گردنش پیچیده و بستهای كه از پشتش آویزان بود، در دست داشت. بی اعتنا به باد و بوران و مامور و جنگل و درختان تهدید كننده و تفنگ و مرگ، پاهای لختش را به آب میزد و قدمهای آهسته و كوتاه برمیداشت. بازوی چپش آویزان بود، گویی سنگینی می كرد. زیر چشمی به ماموری كه كنار او راه میرفت و سرنیزه ای كه به اندازهی یك كف دست از آرنج بازوی راست او فاصله داشت و از آن چكه چكه آب میآمد، تماشا میكرد. آستین نیم تنهاش كوتاه بود و آبی كه از پتو جاری میشد به آسانی در آن فرو میرفت. گیلهمرد هر چند وقت یكبار پتو را رها میكرد و دستمال بسته را به دست دیگرش میداد و آب آستین را خالی میكرد و دستی به صورتش میكشید، مثل اینكه وضو گرفته و آخرین قطرات آب را از صورتش جمع می كند. فقط وقتی سوی كمرنگ چراغ عابری، صورت پهن استخوانی و چشمهای سفید و درشت و بینی شكستهی او را روشن میكرد، وحشتی كه در چهرهی او نقش بسته بود نمودار میشد.

    بیوگرافی یغما گلرویی (برداشته شده از سایت خودش)

    admin
    22:22
    بازدید : 966

    شاعر/ ترانه سرا /نویسنده /مترجم/ فیلم نامه نویس/ عکاس)


    1354

    یغما گلرویی در ساعت پنج بامدادِ روز 6 امرداد 1354 برابر با 1975/7/28 در بیمارستان مهر شهرستان ارومیه متولد شد.
    ● مادرش نسرین آقاخانی، پدرش هوشنگ گلرویی و خواهری بزرگ تر از خود به نامِ یلدا داشت.
    ● وقتی که یک ساله بود ، خانواده به تهران نقل مکان کرد و ساکن کوچه‌ی سی امِ خیابان گیشا شد.

    1373 - 1361

    ● دورانِ دبستان را در دبستانِ محمد باقر صدر و دوره‌ی راهنمایی را در مدرسه طالقانی گذراند.
    ● تجربه کردنِ سیاهی جنگ و مرگِ دوستانِ هم کلاسش در بمبارانِ خیابانِ گیشا.
    ● آغازِ دوره‌ی دبیرستان در مدرسه‌ی مطهری واقع در خیابانِ پاتریس لومومبا.
    ● در سال دوم دبیرستان محرومیت از تحصیل به مدت دو سال به خاطرِ درگیری با ناظم دبیرستان.
    ● آغاز شعر و شاعری.
    ● تحصیل در دبیرستانِ شبانه.
    ● دستگیری به جرمِ دیوارنویسی برای مدتِ چند هفته و عدمِ اجازه ی خروج از تهران به مدت شش ماه.



    بیوگرافی مهدی حمیدی

    admin
    22:10
    بازدید : 1163



     

    من آن آسمانی سروش خدایم
    که فخری به حوا و آدم ندارم
    مسیحای مریم شناسد به معجز
    کمی از مسیحای مریم ندارم
    سخندان شناسد که من اوستادم
    که استادی کس مسلم ندارم
    به سحر سخن راه اعجاز پویم
    بسی گویم و ژاژ و درهم ندارم
    به هر سبک و هر بحر و هر شیوه گفتم
    که دانند همتا و همدم ندارم
    همه شاهکار است گفتارهایم
    به اندیشه و لفظ ماتم ندارم
    سخن هر چه گفتم همه نغز گفتم
    شکرهای آلوده باسم ندارم

    "دکتر حمیدی"

    زندگی نامه


    دکتر مهدی حمیدی از شاعران بنام و چهره های درخشان ادبیات معاصر ایران است. وی در سال 1293 شمسی در شیراز پا به عرصه وجود گذاشت. پدرش مرحوم سید محمد حسن ثقة الاعلام از بازرگانان معروف شیراز بود که در دوره های اول مجلس شورای ملی، از آن شهر به نمایندگی مجلس انتخاب گردید.

    مادرش بانو سکینه آغازی یکی از زنان دانشمند و تربیت شده و اصیل بودکه خود شاعره ای سخن سنج به شمار می رفت. وی در حدود چهل سال قبل که فرهنگ ایران و مخصوصاً تعلیم و تربیت دوشیزگان با مخالفتهای زیادی مواجه بود در شیراز به تأسیس مدرسه ای بنام "عفتیه "که در حقیقت مادر تمام مدارس دخترانه فارس محسوب می شود، همت گماشت.

    دکتر حمیدی بیش از دو سال و نیم نداشت که پدرش درگذشت و تربیت او به مادرش محول شد. تحصیلات ابتدایی رادر مدرسه شعاعیه و دوره متوسطه در دبیرستان سلطانی شیراز به پایان رسید و در سال 1313 برای ادامه تحصیلات به تهران آمد به دانشسرای عالی داخل شد و به سال 1316 در رشته ادبیات فارسی با رتبه اول به اخذ لیسانس نائل گردید.
    حمیدی پس از اخذ لیسانس به کارمندی فرهنگ در آمد و برای انجام خدمت سربازی به تهران مراجعت کرد و به دانشکده افسری واردشد و یک سال بعد درجه ستوان دومی برای خدمت افسری به شیراز برگشت.
    او در سال 1325 از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات فارسى موفق به اخذ دکترا و در رشته الهیات به تدریس مشغول شد.

    در دوران معلمى عاشق یکى از دانش‏آموزان خود شد و غزل معروف «گر تو شاه دخترانى من خداى شاعرانم» را سرود که نام حمیدى را بر سر زبان‏ها انداخت.
    این حادثه که منجر به ناکامی شد، کتابهای "عشق دربدر" و "اشک معشوق" را که محصول این عشق سوزان اوست به وجود آورد. کتابهای "پس از یکسال" و "سبکسریهای قلم"نیز در این مدت منتشر شد.

    اولین مجموعه شعرش را در سال 1321 با عنوان «از یاد رفته» منتشر کرد که تماماً در قالب غزل بود.
    حمیدى شاعرى بود که در جبهه مخالف نیما یوشیج و نوگرایان ایستاد و در پایان سال 1321 دومین دفتر شعرش را به نام «عصیان» به دست چاپ سپرد.
    حمیدى در سال 1324 قصیده «مصاحبه با نیما پیشواى نوپردازان» را منتشر کرده بود که در جبهه شعرای کلاسیک و مخالفان نیما یوشیجاو را در صف اول قرار داد. او بعد از شهریور 20 با قصاید حماسى‏وار پیرامون شرایط نابسامان سیاسى و اجتماعى ایران و در حمله به اشغالگران بیگانه و جدایى خواهان آذربایجان، مورد توجه خاص و عام واقع شد و به او لقب «شاعر ملى» داده بودند.

    در همین سال مجموعه اشعاری به نام "شکوفه ها" را انتشار داد و عده ای از شعر شناسان با انتشار این دیوان ظهور شاعری بزرگ را مژده داده اند.

    پس از آثار مزبور "شاعر در آسمان" و "فرشتگان زمین" و "عصیان" که در حقیقت متمم دیوان اشک معشوق است به وسیله دکتر حمیدی انتشار یافت.
    مجموعه این آثار که نظم و نثر را به منتها درجه دلفریبی و زیبایی رسانده بود از عموم نقاط ایران چشمها را به شیراز مهد سعدی و حافظ متوجه ساخت .
    «شکوفه‏ ها و نغمه‏ هاى جدید» و «سال‏هاى سیاه» شامل اشعار وطنى و سیاسى- انتقادى، «پس از یک سال» و «اشک معشوق» شامل اشعار عاشقانه که همچنان تجدید چاپ مى‏شود، «ده فرمان» و «طلسم شکسته» عناوین بخشى از آثار اوست.

    حمیدى در حوزه ترجمه نیز گاه گاهى فعال مى‏شد و حاصل آن قطعه «زمزمه بهشت» مجموعه شعرى از کنستانتین دینالد و رمان «ما و شش پنى» از سامرست موام بود، این اثر بعدها با عنوان «ماه و شش پشیز» توسط پرویز داریوش به فارسى برگردانده و منتشر شد.
    دکتر حمیدى بعد از انقلاب اسلامى نیز کتاب‏هاى «شعر در عصر قاجار» و «فنون شعر و کالبدهاى پولادین آن» را منتشر کرد و کتاب «دریاى گوهر» سه مجلد از مجموعه بهترین شاعران و نویسندگان معاصر جهان را که در سال‏هاى قبل از انقلاب ترجمه و منتشر کرده بود، تجدید چاپ نمود

    دکتر حمیدى در تیرماه سال 1365 چشم از جهان فرو بست و در حافظیه شیراز به خاک سپرده شد.

    سیری در اشعار

    بطور کلی آثار حمیدی از دو نوع شعر تشکیل شده است، یکی اشعار تقلیدی و دیگری ابتکاری.
    اشعار تقلیدی حمیدی به سبک ترکستانی است و از شعرای متقدم پیروی می کند و در این میان به فردوسی و فرخی و منوچهری و مسعود سعد ارادت بیشتری دارد.

    حمیدی حال و طراوتی را که در سخنان فرخی است با سوز و گداز کلام مسعود می آمیز دو تار و پودشان را از دل خود می گیرد و بیانات خویش را چنان موثر و دلنشین ادا می کند که در موقع خواندن به قول نظامی عروضی: "وقت باشد که از اشعار او موی بر اندام بر پای خیز دو جای آن بود که آب از چشم برود."

    روی هم رفته سخنان حمیدی پر طراوت، روان، جاندار، دلنشین و گوشنواز است و همه وقت یک آهنگ و موسیقی مخصوص با خویش دارد؛ و مثل این است که موسیقی آن نیز در خود شعر تعبیه شده و به همراه آن نواخته می شود.

    او در تجسم مناظر و حالات مختلف بسیار تواناست، شبهای هجر، روزهای انتظار، دقایق وصل و لحظات وداع را با رموز عاشقی و جفاکاری به طوری وصف می کند، که خواننده به جزئیات مشاهدات و مقاصد او آشنا می شود و تمام مناظر را پیش چشم می بیند.

    معرفی آثار


    آثار منظوم:

    شکوفه ها- پس از یک سال- اشک معشوق- سالهای سیاه- زمزمه بهشت- طلسم شکسته- ده فرمان

    آثار منثور:

    سبکسریهای قلم- عشق دربدر(3 جلد)- شاعر در آسمان فرشتگان زمین- عروض حمیدی (درباره فن عروض و شامل عقاید شاعر درباره این فن)

    تألیفات:

    دریای گوهر(3 جلد)- بهشت سخن (2 جلد)- شاهکارهای فردوسی


    ویژگی سخن

    حمیدی از میان شعرای کهن بیشتر به سبک ناصر خسرو متمایل است؛ با این فرق که شعر حمیدی از مشکلات و پیچیدگی های آن شاعر بزرگ دور است. زبان شعر این شاعر، بسیار ساده تر و لطیف تر و نیز مضمون شعر او نیز با شعر ناصر خسرو و بسیار متفاوت است. حمیدی از شعرای سبک موسوم به "سبک عراقی" از جمله نظامی گنجه ای نیز تاثیر بسیار پذیرفته است اما در کل باید او را بیشتر شاعری غنایی و بعد از آن موضوعات شعر او را بیشتر سیاسی، اجتماعی و وطنی دانست.

    حمیدی هیچ علاقه ای به کار و سبک شعر نیما نداشت و با آن به شدت مخالف بود، چنانکه در زمان حیاتش سرزنش های بسیاری از طرفداران سبک نیمایی شنید.

    مرحوم دکتر غلامحسین یوسفی در "چشمه روشن" درباره حمیدی می گوید: "شاعری است سریع التأثیر و آتشین طبع و نستوه و با واکنشهای روحی شدید در برابر هر چه بر او می گذرد.از عشق و دوستی و محبت یا بی وفایی و مخالفت گرفته تا موضوعات اجتماعی.
    این حالات و تجربه ها در شعرهای متنوع او جلوه گر است. به علاوه آنچه را نیز در بیان احوال درونی انسان و مسایل و مصائب بشری سروده و رنگ حکمت و اندیشه ورزی دارد باید بر این مجموعه افزود خاصه که آثاری است ژرف و پرمعنی در مجموعه آثار او برخی اشعار برجسته نظیر در امواج سند، بت شکن بابل، مرغ سقا، معنای عمر، جام شکسته و امثال آنها کم نیست".


    شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد ----- فریبنده زاد و فریبا بمیرد
    شب مرگ تنها نشیند به موجی ----- رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
    در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب----- که خود در میان غزل ها بمیرد
    گروهی برآنند کاین مرغ شیدا----- کجا عاشقی کرد آن جا بمیرد
    شب مرگ از بیم آن جا شتابد----- که از مرگ غافل شود تا بمیرد
    من این نکته گیرم که باور نکردم ----- ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
    چو روزی ز آغوش دریا برآمد ----- شبی هم در آغوش دریا بمیرد
    تو دریای من بودی آغوش واکن ----- که می خواهد این قوی زیبا بمیرد

    بیوگرافی ایرج میرزا

    admin
    22:08
    بازدید : 1091

    بیوگرافی ایرج میرزا

    ایرج میرزا (زادهٔ ۱۲۹۱ه. ق ./ ۱۸۷۴ م. در شهر تبریز درگذشتهٔ .۱۳۴۳ ه. ق /.۱۹۲۴ م .) ملقب به «جلال‌الممالک» و فخرالشعرا، شاعر ایرانی اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی بود.

    زندگی

    او فرزند صدرالشعرا غلام‌حسین میرزا قاجار و از طریق پدر بزرگش ملک ایرج بن فتحعلی شاه، نتیجه فتحعلی شاه قاجار بود. در فارسی و عربی و فرانسوی مهارت داشت و روسی و ترکی نیز می‌دانست و خط را خوب می‌نوشت. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت و در نوزده‌سالگی هنگام ولیعهدی مظفر الدین میرزای قاجار لقب «ایرچ بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی پرداخت که از میان آنان کار در وزارت فرهنگ (معارف آن‌زمان) بود.

    شعر ایرج به خاطر طنز سنگین، و در برداشتن نکاتی که در عرف جامعه بعضاً غیراخلاقی تلقی می‌شود معروف است. سبک شعری او ساده و روان و دربرگیرنده واژگان و گفتارهای عامیانه‌ و رکیک است. شعر "داشت عباسقلی خان پسری..." از ایرج میرزا را نخستین شعر با ادبیات کودک در فارسی می دانند

    افکار و اشعار

    وی پس از مدتی سبک قدیم را که در آن توانا بود رها کرد و خود سبکی ویژه پدید آورد. درین سبک اندیشه‌های نو و مضامینی که گاه از ادبیات خارجی اقتباس شده و گاه مخلوق اندیشه شاعر است و نیز مسایل گوناگون اجتماعی و هزلیات و شوخیهای نیش دار و ریشخندها و تمثیلاتی که شاعر از غالب آنها نتایج اجتماعی را در نظر دارد بزبانی بسیار ساده و گاه نزدیک بزبان مخاطب و همراه با الفاظ جنسی بیان شده‌است.
    ایرج منتقد اوضاع جامعه سنتی و مذهب‌زده زمان خویش بود و به مانند میرزاده عشقی موضع سختی در برابر حجاب و برخی از روحانیون داشته‌است. این موضع را می توان به راحتی در قطعه کاروانسرا مشاهده نمود. این شاعر همچنین غزل معروفی در هجو شیخ فضل الله نوری دارد.

    در سردر کاروانسرایی/تصویر زنی به گچ کشیدند
    ارباب عمایم این خبر را/از مخبر صادقی شنیدند
    گفتند که وا شریعتا، خلق/روی زن بی نقاب دیدند
    آسیمه سر از درون مسجد/تا سردر آن سرا دویدند
    ایمان و امان به سرعت برق/می‌رفت که مومنین رسیدند
    این آب آورد و آن یکی خاک/یک پیچه ز گل بر او بریدند
    ناموس به باد رفته‌ای را/با یک دو سه مشت گل خریدند
    چون شرع نبی از این خطر جست/رفتند و به خانه آرمیدند
    این است که پیش خالق و خلق/طلاب علوم رو سفیدند
    با این علما هنوز مردم/از رونق ملک ناامیدند


    مرگ

    ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزل اسعدالملوک هرمزی (همسر حاج هرمزخان مترجم دکتر میلسپو) واقع در خیابان ایران (عین‌الدوله)، پهلوی بازارچه سقاباشی درگذشت.[۱] آرامگاه ایرج میرزا در گورستان ظهیرالدوله در دربند بین امام‌زاده قاسم و تجریش شمیران قرار دارد.

    آثار

    دیوان اشعار
    مثنوی های زهره و منوچهر (ناتمام)
    مثنوی عارف نامه
    ادبیات ایرج
    ترجمه «رومئو و ژولیت»






    منبع:ویکی پدیا

    شعر آفتاب می شود-فروغ فرخزاد

    admin
    20:58
    بازدید : 1484

     

    آفتاب مي شود

     

    نگاه کن که غم درون ديده ام

    چگونه قطره قطره آب مي شود

    چگونه سايهء سياه سرکشم

    اسير دست آفتاب مي شود

    نگاه کن

    تمام هستيم خراب مي شود

    شراره اي مرا به کام مي کشد

    مرا به اوج مي برد

    مرا به دام مي کشد

    نگاه کن

    تمام آسمان من

    پر از شهاب مي شود

     

    تو آمدي ز دورها و دورها

    ز سرزمين عطرها و نورها

    نشانده اي مرا کنون به زورقي

    ز عاجها، ز ابرها، بلورها

    مرا ببر اميد دلنواز من

    ببر به شهر شعرها و شورها

     

    به راه پرستاره مي کشاني ام

    فراتر از ستاره مي نشاني ام

    نگاه کن

    من از ستاره سوختم

    لبالب از ستارگان تب شدم

    چو ماهيان سرخ رنگ ساده دل

    ستاره چين برکه هاي شب شدم

    چه دور بود پيش از اين زمين ما

    به اين کبود غرفه هاي آسمان

    کنون به گوش من دوباره مي رسد

    صداي تو

    صداي بال برفي فرشتگان

    نگاه کن که من کجا رسيده ام

    به کهکشان، به بيکران، به جاودان

     

    کنون که آمديم تا به اوجها

    مرا بشوي با شراب موجها

    مرا بپيچ در حرير بوسه ات

    مرا بخواه در شبان ديرپا

    مرا دگر رها مکن

    مرا از اين ستاره ها جدا مکن

     

    نگاه کن که موم شب براه ما

    چگونه قطره قطره آب مي شود

    صراحي ديدگان من

    به لاي لاي گرم تو

    لبالب از شراب خواب مي شود

    نگاه کن

    تو ميدمي و آفتاب مي شود

    فارسی شکر است | محمد علی جمال زاده

    admin
    23:28
    بازدید : 1887

    فارسی شکر است | محمد علی جمال زاده

    هیچ جای دنیا تر و خشك را مثل ایران با هم نمیسوزانند. پس از پنج سال در به دری و خون جگری هنوز چشمم از بالای صفحهی كشتی به خاك پاك ایران نیفتاده بود كه آواز گیلكی كرجی بانهای انزلی به گوشم رسید ... 

     

    بیو گرافی جلال آل احمد

    admin
    13:58
    بازدید : 1519

    بیو گرافی جلال آل احمد

     جلال الدین سادات آل احمد، معروف به جلال آل احمد، فرزند سید احمد حسینی طالقانی در محله سید نصرالدین از محله های قدیمی شهر تهران به دنیا آمد، او در سال 1302 پس از هفت دختر متولد شد و نهمین فرزند پدر و دومین پسر خانواده بود

    گذران | فروغ فرخزاد

    admin
    5:14
    بازدید : 997

    گذران | فروغ فرخزاد

     

    تا به کي بايد رفت

    از دياري به دياري ديگر

    نتوانم، نتوانم جستن

    هر زمان عشقي و ياري ديگر


    صدای پای آب | سهراب سپهری

    admin
    2:17
    بازدید : 2025

    صدای پای آب | سهراب سپهری

    اهل كاشانم من  

    روزگارم بد نيست

    تكه ناني دارم ، خرده هوشي ، سر سوزن ذوقي

     

    بلوک پایین
    کل صفحات : 42صفحه قبل 1 2...32 33 34 35 36 37 38 39 40 41 42 صفحه بعد
    نرم افزار





















    تبلیغات
    بلوک چپ
    ورود به سایت
    رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضویت
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آخرین مطالب ارسالی سایت
    مطالب محبوب
    مطالب تصادفی
    بلوک چپ
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS