برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
وقتي تو حواي مني ديگر غمي نيست از : سجاد صادقي
جز من دگر اينجا برايت آدمي نيست
هي سيب را بردار و عصياني به پا كن
اينجا براي تو دگر ابرو خمي نيست
ميميرم اينجا گر تو يك روزي برنجي
بدكرده اي گر فكركني كه همدمي نيست
من زخم هايت را ضمادم بي نهايت
بهتر ز من اينجا برايت مرهمي نيست
اينها همه از روي مهر است تا بگويم
حواي من"دوست دارمت"حرف كمي نيست
که بود آیتی از شادی و اسیری من
یکی ز روی وفا در شب جوانی ما
یکی ز راه ملامت به روز پیری من
ز شور عشق آهنگ سفر کرد
غم هجران سامان بر دلم بود
سها ای بار غم را بیشتر کرد
با درد خو گرفتی مرهم نمیشناسی
ناپاکدامن را بر چشم خود نشاندی
زیرا ز کوری دل مریم نمیشناسی
در جستجوی یک باغ سرگشته در کویری
با آنکه تشنه کامی زمزم نمی شناسی
عزم ویرانی من داشت و آبادم کرد
دشت تا دشت دلم وادی ختاموشان بود
تندر عشق یه یک صاعقه فریادم کرد
نازم آن دلبر شیرین که به یک طرفه نگاهم
آتشی در دلم افروخت که فرهادم کرد
در پیکر بی جان نفسی پیدا نیست
گفتی که خدا ز چشم من پنهانست
در آینه ی تیره کسی پیدا نیست
چشم نو را بنازم کز هر نظر تمامی
در جامه یی پرندین چون شمع در حبابی
یا چون شراب گلرنگ لغزان میان جامی
دانی تو که من درخت بی ریشه نیم
گویی که چرا ز من گریزان شده یی
همرنگ تو ام ولی هم اندیشه نیم
با این وجود بی قرار
ماند ز تو گر بروی
طفل یتیمی یادگار
تا من نگریم زار زار
بابا بیا بابا بیا
بریز از بی سرانجامی
که نفرین دلی ، قلبی شکسته
پس این بی سرانجامی نشسته
که آه سینه سوز مهربونی
سر راه مرا از پیش بسته