صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
تبلیغات شما
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 1 مراجعه کنید.
تبلیغات شما
تبلیغات شما
داستان جادوگر مردود نوشته ی خورخه لوئیس بورخس شعر آفتاب می شود-فروغ فرخزادبیوگرافی محسن مخملبافداستان کوتاه آینه-محمود دولت آبادیترس داستانی از احمد محمودشعر جوخه های رهایی از محمد امین ناجیبیوگرافی غزاله علیزادهپرده ای در آفتاب شعری از عطاربيوگرافي محمد بهمن بيگيحواي من
بلوک راست
موضوعات
  • شاعران نامی
  • شاعران کلاسیک
  • شاعران جهان
  • نویسندگان ایرانی
  • نویسندگان جهان
  • داستان
  • شعر
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • کتاب
  • گالری تصاویر
  • نقاشی
  • آموزش
  • اخبار
  • آمار
    ● آمار مطالب کل مطالب : 416 کل نظرات : 273 ● آمار کاربران افراد آنلاین : 3 تعداد اعضا : 446 ● آمار بازدید بازدید امروز : 499 بازدید دیروز : 612 بازدید کننده ارمزو : 275 بازدید کننده دیروز : 169 گوگل امروز : 3 گوگل دیروز : 118 بازدید هفته : 2,069 بازدید ماه : 1,483 بازدید سال : 64,587 بازدید کلی : 1,462,292 ● اطلاعات شما آی پی : 18.117.81.240 مروگر : Safari 5.1 سیستم عامل :
    آرشیو
    لینک های روزانه
    نویسندگان
    لینک های دوستان

    Image
    قیمت
    خرید پستی

    برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.

    بلوک وسط

    آخرین ارسالی های انجمن

    عنوان پاسخ بازدید توسط
    بیاین مشاعره 23 4556 hadiramesh1376
    من امینم شمام خودتونو معرفی کنین 13 3898 saye
    بیوگرافی سهراب سپهری 1 5372 arezootam
    داستان های طنز 7 3321 guis
    دانلود دیوان حافظ و گلاستان سعدی 1 2011 dorkman
    زوال 0 1293 akmin91
    جدید ترین آیا میدانید 91 0 2365 editor
    1 اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی 1 1601 mrbavandpoor
    توانایی زبان فارسی در معادل‌سازی 0 1514 editor
    زاویه دید در داستان 0 1712 editor
    «بچه‌های بدشانس» دوباره به نمايشگاه می‌آيند 0 1181 editor
    نگاهي به مجموعه داستان «روياي مادرم» 0 1301 editor
    25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری 0 1233 editor
    بیوگرافی ناصرخسرو حارث قبادیانی 0 1524 editor
    بیوگرافی دکتر محمد علی اسلامی ندوشن 0 2479 editor
    بیوگرافی دکتر محمد معین 0 1293 editor
    آموزش قالب شعری قصیده 0 1411 editor
    بیوگرافی مرتضی کاتوزیان 0 1430 editor
    بیوگرافی جمشید هاشم پور 0 1340 editor
    الفبای قصه نویسی 0 1217 editor
    شعر خلیج همیشه فارس 0 1740 editor
    بیوگرافی زهرا اسدی 0 1619 editor
    بیوگرافی آنتوان چخوف 0 1156 editor
    بیوگرافی فرشته ساری 0 1227 editor
    بیوگرافی صادق هدایت 0 1500 editor
    بیوگرافی خیام نیشابوری 0 1332 editor
    داستان های کوتاه کوتاه 2 2117 editor
    بیوگرافی حافظ شیرازی 0 2473 editor
    زندگینامه مرحوم قیصر امین پور 0 10318 editor
    بیوگرافی فروغ فرخزاد 0 3173 editor

    بیا ای جان شعری از انوری

    admin
    6:54
    بازدید : 768


    بیا ای جان بیا ای جان بیا فریاد رس ما را
    چو ما را یک نفس باشد نباشی یک نفس ما را
    ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
    ز عشق تو نه بس باشد ز هجران تو، بس ما را
    کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
    غم عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
    لبت چون چشمه‌ی نوش است و ما اندر هوس مانده
    که بر وصل لبت یک روز باشد دسترس ما را
    به آب چشمه‌ی حیوان حیاتی انوری را ده
    که اندر آتش عشقت بکشتی زین هوس ما را

    شعر مشتاقی و صبوری از سعدی

    admin
    6:47
    بازدید : 925

    مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا
    گر تو شکیب داری طاقت نماند ما را
    باری به چشم احسان در حال ما نظر کن
    کز خوان پادشاهان راحت بود گدا را
    سلطان که خشم گیرد بر بندگان حضرت
    حکمش رسد ولیکن حدی بود جفا را
    من بی تو زندگانی خود را نمی‌پسندم
    کسایشی نباشد بی دوستان بقا را
    چون تشنه جان سپردم آن گه چه سود دارد
    آب از دو چشم دادن بر خاک من گیا را
    حال نیازمندی در وصف می‌نیاید
    آن گه که بازگردی گوییم ماجرا را
    بازآ و جان شیرین از من ستان به خدمت
    دیگر چه برگ باشد درویش بی‌نوا را
    یا رب تو آشنا را مهلت ده و سلامت
    چندان که بازبیند دیدار آشنا را
    نه ملک پادشا را در چشم خوبرویان
    وقعیست ای برادر نه زهد پارسا را
    ای کاش برفتادی برقع ز روی لیلی
    تا مدعی نماندی مجنون مبتلا را
    سعدی قلم به سختی رفتست و نیکبختی
    پس هر چه پیشت آید گردن بنه قضا را

    برخیز و بیا بتا برای دل ما-خیام

    admin
    6:52
    بازدید : 1006

    برخیز و بیا بتا برای دل ما

    حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

    یک کوزه شراب تا به هم نوش کنیم

    زان پیش که کوزه ها کنند از گل ما

     

    چون عهده نمی شود کسی فردا را

    حالی خوش کن تو این دل شیدا را

    می نوش به ماهتاب ای ماه که ماه

    بسیار  بتابد  و  نیابد  ما را

     

    "چو به خنده لب گشایی" شعری از عطار

    admin
    14:29
    بازدید : 954

    چو به خنده لب گشایی دو جهان شکر بگیرد
    به نظاره‌ی جمالت همه تن شکر بگیرد
    قدری ز نور رویت به دو عالم ار در افتد
    همه عرصه‌های عالم به همان قدر بگیرد
    چو در آرزوی رویت نفسی ز دل برآرم
    ز دم فسرده‌ی من نفس سحر بگیرد
    چه غم ره است این خود که دلم دمی درین ره
    نه غمی دگر گزیند نه رهی دگر بگیرد
    اگر از عتاب غیرت ره عاشقان بگیری
    ز سرشک عاشقانت همه رهگذر بگیرد
    ز پی تو جان عطار اگر امتحان کنندش
    به مدیح تو دو عالم به در و گهر بگیرد

    جدا کرده‌-فخرالدین ابراهیم عراقی

    admin
    23:18
    بازدید : 666

    ای مرا یک بارگی از خویشتن کرده جدا
    گر بدآن شادی که دور از تو بمیرم مرحبا
    دل ز غم رنجور و تو فارغ ازو وز حال ما
    بازپرس آخر که: چون شد حال آن بیمار ما؟
    شب خیالت گفت با جانم که: چون شد حال دل؟
    نعره زد جانم که: ای مسکین، بقا بادا تو را
    دوستان را زار کشتی ز آرزوی روی خود
    در طریق دوستی آخر کجا باشد روا؟
    بود دل را با تو آخر آشنایی پیش ازین
    این کند هرگز؟ که کرد این آشنا با آشنا؟
    هم چنان در خاک و خون غلتانش باید جان سپرد
    خسته‌ای کامید دارد از نکورویان وفا
    روز و شب خونابه‌اش باید فشاندن بر درت
    دیده‌ای کز خاک درگاه تو جوید توتیا
    دل برفت از دست وز تیمار تو خون شد جگر
    نیم جانی ماند و آن هم ناتوانی، گو بر آ
    از عراقی دوش پرسیدم که: چون است حال تو؟
    گفت: چون باشد کسی کز دوستان

    ناله‌ سحرگاهان-فخرالدین ابراهیم عراقی

    admin
    23:16
    بازدید : 706

    هر سحر ناله و زاری کنم پیش صبا
    تا ز من پیغامی آرد بر سر کوی شما
    باد می‌پیمایم و بر باد عمری می‌دهم
    ورنه بر خاک در تو ره کجا یابد صبا؟
    چون ندارم همدمی، با باد می‌گویم سخن
    چون نیابم مرهمی، از باد می‌جویم شفا
    آتش دل چون نمی‌گردد به آب دیده کم
    می‌دمم بادی بر آتش، تا بتر سوزد مرا
    تا مگر خاکستری گردم به بادی بر شوم
    وارهم زین تنگنای محنت آباد بلا
    مردن و خاکی شدن بهتر که با تو زیستن
    سوختن خوشتر بسی کز روی تو گردم جدا
    خود ندارد بی‌رخ تو زندگانی قیمتی
    زندگانی بی‌رخ تو مرگ باشد با عنا

    طاقت کجاست -شعری ازصائب تبریزی

    admin
    23:15
    بازدید : 790

    طاقت کجاست روی عرقناک دیده را؟
    آرام نیست کشتی طوفان رسیده را
    بی حسن نیست خلوت آیینه‌مشربان
    معشوق در کنار بود پاک دیده را
    یاد بهشت، حلقه‌ی بیرون در بود
    در تنگنای گوشه‌ی دل آرمیده را
    ما را مبر به باغ که از سیر لاله‌زار
    یک داغ صد هزار شود داغدیده را
    با قد خم ز عمر اقامت طمع مدار
    در آتش است نعل، کمان کشیده را
    زندان جان پاک بود تنگنای جسم
    در خم قرار نیست شراب رسیده را
    شوخی که دارد از دل سنگین به کوه پشت
    می‌دید کاش صائب در خون تپیده را

    صدر رفیع مصطفی ؛ شعری از سنایی غزنوی

    admin
    23:11
    بازدید : 721

    یا رب این ماییم و این صدر رفیع مصطفی است
    یا رب این ماییم و این فرق عزیز مجتبی است...



    خوابگاه مصطفی و کعبه مان از پیش و پس
    بارگاه و منبر حنّانه مان از چپ و راست...



    سلّموا یا قوم بل صلّوا علی الصّدر الأمین
    مصطفی ما جاءَ الاّ رحمةً للعالمین



    منّت ایزد را بدین گردون اعلا آمدیم
    منّت ایزد را بدین درگاه والا آمدیم...



    سلّموا یا قوم بل صلّوا علی الصّدر الأمین
    مصطفی ما جاءَ الاّ رحمةً للعالمین

    گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن -فروغی بسطامی

    admin
    23:09
    بازدید : 747

    گر عارف حق بینی چشم از همه بر هم زن
    چون دل به یکی دادی، آتش به دو عالم زن
    هم نکته‌ی وحدت را با شاهد یکتاگو
    هم بانگ اناالحق را بر دار معظم زن
    هم چشم تماشا را بر روی نکو بگشا
    هم دست تمنا را بر گیسوی پر خم زن
    هم جلوه‌ی ساقی را در جام بلورین بین
    هم باده‌ی بی‌غش را با ساده‌ی بی غم زن

    رفتی و دل ربودی از سیف فرغانی

    admin
    23:05
    بازدید : 706

    رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را
    تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را
    بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند
    چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا!
    ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم
    کز ناله‌های زارم زحمت بود شما را
    از عشق خوب رویان من دست شسته بودم
    پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را
    از نیکوان عالم کس نیست همسر تو
    بر انبیای دیگر فضل است مصطفا را
    در دور خوبی تو بی‌قیمتند خوبان
    گل در رسید و لابد رونق بشد گیا را
    ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت
    باری ببین و تن زن شیرین خوش لقا را
    تا مبتلا نگردی گر عاقلی مدد کن
    در کار عشق لیلی مجنون مبتلا را
    ای عشق بس که کردی با عقل تنگ خویی
    مسکین برفت و اینک بر تو گذاشت جا را
    مجروح هجرت ای جان مرهم ز وصل خواهد
    این است وجه درمان آن درد بی‌دوا را
    من بنده‌ام تو شاهی با من هر آنچه خواهی
    می‌کن، که بر رعیت حکم است پادشا را
    گر کرده‌ام گناهی در ملک چون تو شاهی
    حدم بزن ولیکن از حد مبر جفا را
    از دهشت رقیبت دور است سیف از تو
    در کویت ای توانگر سگ می‌گزد گدا را
    سعدی مگر چو من بود آنگه که این غزل گفت
    "مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا"

    بلوک پایین
    کل صفحات : 51 2 3 4 5 صفحه بعد
    نرم افزار





















    تبلیغات
    بلوک چپ
    ورود به سایت
    رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضویت
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آخرین مطالب ارسالی سایت
    مطالب محبوب
    مطالب تصادفی
    بلوک چپ
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS