صفحه اصلی نقشه سایت خوراک
تبلیغات
تبلیغات شما
محصول پرفروش فروشگاه
Title
عنوان محصول
قیمت : ...
خرید پستی
توضیحات محصول
برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 1 مراجعه کنید.
تبلیغات شما
تبلیغات شما
داستان انجیل نوشته ی توبیاس ولفعکس های سهراب سپهریآناناس داستانی از فرخنده آقاییجدا کرده‌-فخرالدین ابراهیم عراقیشعر سبزه سروده طاهر صفارزادهبيوگرافي محمد بهمن بيگي گراکوس شکارگر داستانی از  فرانتس کافکا پاچه خيزك  |   صادق چوبكبيوگرافي صادق هدايتبیوگرافی هوشنگ گلشیری
بلوک راست
موضوعات
  • شاعران نامی
  • شاعران کلاسیک
  • شاعران جهان
  • نویسندگان ایرانی
  • نویسندگان جهان
  • داستان
  • شعر
  • زندگینامه
  • مصاحبه
  • کتاب
  • گالری تصاویر
  • نقاشی
  • آموزش
  • اخبار
  • آمار
    ● آمار مطالب کل مطالب : 416 کل نظرات : 273 ● آمار کاربران افراد آنلاین : 13 تعداد اعضا : 446 ● آمار بازدید بازدید امروز : 190 بازدید دیروز : 612 بازدید کننده ارمزو : 108 بازدید کننده دیروز : 169 گوگل امروز : 1 گوگل دیروز : 118 بازدید هفته : 1,760 بازدید ماه : 1,174 بازدید سال : 64,278 بازدید کلی : 1,461,983 ● اطلاعات شما آی پی : 18.216.34.146 مروگر : Safari 5.1 سیستم عامل :
    آرشیو
    لینک های روزانه
    نویسندگان
    لینک های دوستان

    Image
    قیمت
    خرید پستی

    برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.

    بلوک وسط

    آخرین ارسالی های انجمن

    عنوان پاسخ بازدید توسط
    بیاین مشاعره 23 4555 hadiramesh1376
    من امینم شمام خودتونو معرفی کنین 13 3897 saye
    بیوگرافی سهراب سپهری 1 5372 arezootam
    داستان های طنز 7 3319 guis
    دانلود دیوان حافظ و گلاستان سعدی 1 2009 dorkman
    زوال 0 1292 akmin91
    جدید ترین آیا میدانید 91 0 2364 editor
    1 اردیبهشت روز بزرگداشت سعدی شیرازی 1 1600 mrbavandpoor
    توانایی زبان فارسی در معادل‌سازی 0 1513 editor
    زاویه دید در داستان 0 1711 editor
    «بچه‌های بدشانس» دوباره به نمايشگاه می‌آيند 0 1181 editor
    نگاهي به مجموعه داستان «روياي مادرم» 0 1300 editor
    25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری 0 1232 editor
    بیوگرافی ناصرخسرو حارث قبادیانی 0 1522 editor
    بیوگرافی دکتر محمد علی اسلامی ندوشن 0 2478 editor
    بیوگرافی دکتر محمد معین 0 1292 editor
    آموزش قالب شعری قصیده 0 1411 editor
    بیوگرافی مرتضی کاتوزیان 0 1430 editor
    بیوگرافی جمشید هاشم پور 0 1339 editor
    الفبای قصه نویسی 0 1216 editor
    شعر خلیج همیشه فارس 0 1740 editor
    بیوگرافی زهرا اسدی 0 1619 editor
    بیوگرافی آنتوان چخوف 0 1155 editor
    بیوگرافی فرشته ساری 0 1226 editor
    بیوگرافی صادق هدایت 0 1499 editor
    بیوگرافی خیام نیشابوری 0 1331 editor
    داستان های کوتاه کوتاه 2 2116 editor
    بیوگرافی حافظ شیرازی 0 2473 editor
    زندگینامه مرحوم قیصر امین پور 0 10318 editor
    بیوگرافی فروغ فرخزاد 0 3172 editor

    تابستون میخواد بره/شعری از لینچری

    admin
    6:40
    بازدید : 675

     

    تابستون داره از اینجا میره
    برگای گل سرخ تو حیاطمون
    یواش یواش داره می ریزه
    گل سرخ به من نگاه می کنه
    التماس می کنه
    که یه کاری بکنم
    اما از من که هیچی
    از مدیر مدرسمونم کاری برنمیاد

    اون بعد از ظهرای گرم و
    بستنیای سرد
    که خورشید تابستون ابشون می کرد
    مهمونای سرزده و شربت سرد البالو
    اون پروانه های شوخ و شنگ
    همه دارن ازین شهر میذارن و میرن
    من می مونم و
    یه حوضچه با اب یخ بسته
    ایکاش که لااقل مدیر مدرسمون یه کاری میکرد.

     

    شاخه ي بادام شعری از آلفونس دولامارتین

    admin
    22:18
    بازدید : 782

    شاخه ي بادام
    این شاخه ی سبز بادام که پای تا سر در پیراهنی از شکوفه ی سپید پنهان شده چه زیباست وچه عطر دل انگیزی دارد!ولی آیا پایان عمر او نیز چنین خواهد بود؟
    افسوس! چه آنرا بر جای گذارند و چه شکوفه های زیبایش را بچینند، چه بر سر زلف دلبری جایش دهند و چه بر روی قلب دلداده ای استوارش سازند،پیش از آنکه روزی چند بر آن بگذرد،همچون گل امید ما برگ به برگ فرو خواهد ریخت و از آن زیبایی و دل ربایی جز یأس و حسرت چیزی برجای نخواهد ماند
    ای گل زیبا چقدر ماجرای زندگانی ما بتو شبیه است
    گل زندگانی ما نیزچون تو روزی سر از خاک بدر می کند و روزی به آرامی گلبرگهای آن می شکفد.روزی بر اطراف خویش عطر بیزی می کندو روزی نیز پیش از آنکه موسم تابستان فرا رسد،می پژمرد و باز در دل خاک تیره مکان می گیرد
    اکنون که این شکوفه ی خوش آب و رنگ چنین ناپایدار است،بیا تا فرصتی باقیست دست از آن بر نداریم و از عطر دل آویزش مشام جان را لذت بخشیم، از درون گلبرگهای خندان آن شیره ی روح پرورش را بمکیم و پیش ازآنکه باد صبا بوی جان فضایش را به غارت برد و چهره ی دل ربایش را آسیب رساند تمتئی برگیریم
    تاریخچه ی زندگانی این گل بیوفا بسی ساده است:زمانی سر از خاک بدر کرد و روزی در سینه ی خاک رفت،وقتی نسیم بهاری گلبرگهای لطیفش را از هم بشکفت و روزگاری باد خزانی هر برگ آن را به گوشه ای پرتاب کرد
    گوش فرادار تا بشنوی که هر گلی که دستخوش این تندباد یغماگر می شود،پیش از آنکه قدم در وادی نیستی گذارد چه می گوید
    بکوشید تا این چند روزه ی عمر را با شادمانی بسر برید،زیرا دیری نخواهد گذشت که دوران شوم پیری فرا خواهد رسید وخاک تیره شما را برای همیشه در دل خویش مکان خواهد دهد
    اکنون که مقدر است این شکوفه ی زیبا روزی نابود گردد پس هر چه زودتر بپژمرد و در خاک رود
    اکنون که بناست این گلهای محبوب زمانی به وادی نیستی رهسپار شوند پس هم امروز رخت از جهان بر بندند و نام عشق را با خود از روی زمین بردارند...

    حکایت یک جام شیشه ای-از والاس استیونس

    admin
    22:16
    بازدید : 781

    حکایت یک جام شیشه ای

    در تنسی جامی را نهادم
    که گرد بود،

     بر فراز توده ی ماهوری
    و گرد آورد، جام

     گستره ای سرکش و درهم را
    گرداگردِ توده ی ماهور
    گستره تا جام خیز برداشت

    ترک اوهام در ساعت ده-از والاس استیونس

    admin
    22:11
    بازدید : 750

    ترک اوهام در ساعت ده


    لباس خواب هایی سپید
    خانه ها را تصرف کرده اند
    هیچ کدام سبز نیستند
    یا ارغوانی با حلقه های سبز
    یا سبز با حلقه های زرد
    یا زرد با حلقه های ابی
    هیچ کدام شان شگفت نیستند

    لبخندی که هیچ وقت از یادم نمیره -از چارلز بوكوفسكي

    admin
    22:06
    بازدید : 842

    ما چند تا ماهی قرمز داشتیم

    و اونا توی کاسه، روی میز

    کنار پرده‌ی کلُفتی که پنجره رو می‌پوشوند

    می‌چرخیدن و می‌چرخیدن.

    مادرم همیشه لبخند می‌زد

    و از ما می‌خواست که شاد باشیم.

    همين طور كه بزرگ و بزرگ‌تر شدم ... -لنگستون هيوز

    admin
    22:05
    بازدید : 843

    " همين طور كه بزرگ و بزرگ‌تر شدم ... "

    خيلي وقت پيش بود،
    حالا ديگه تقريباً رؤيامو فراموش كرده‌م.
    اون وقتا رؤيام اونجا بود،
    درست روبروي من،
    روشن مث خورشيد.

    بعد، اون ديواره بالا رفت،
    آروم آروم بالا رفت،

    چشمانت شعری از ناظم حکمت ران

    admin
    6:15
    بازدید : 847

    ترجمه از ترکی استانبولی: محمد علی دستمالی



    چشمانت، چشمانت، چشمانت.
    به زندانم بیایی یا به بیمارستانم،

    چشمانت همیشه رو به آفتابند،

    در این اواخر خرداد در اطراف « آنتالیا »

    و در سحرگاه کشتزاران.

    چشمانت، چشمانت، چشمانت.
    چند بار در برابرم گریستند ؟

    و برهنه ماندند  چشمانت

    چون چشمان نوزاد شش ماهه ای

    برهنه و بزرگ

    اما نه بی آفتاب.
    چشمانت، چشمانت، چشمانت.
    و خمار بمانند چشمانت

    شاد و خوشبخت

    عاقل و زیبا.

    و عشق انسان به جهان داستان شود بر زبان ها.

    چشمانت، چشمانت، چشمانت.
    و چنینند بلوط های «بورسا» در این پاییز
    و برگ ها پس از باران تابستان .

    و هر فصل و هر ساعت چنین است در« استانبول».
    چشمانت، چشمانت، چشمانت.
    آه گل من! روزی خواهد رسید

    که انسان ها همه با هم برادر باشند

     و با چشمان تو

    به هم بنگرند، با چشمان تو.

    دعوتی کوتاه به نجوا از تس گالاگر

    admin
    6:47
    بازدید : 738

    حتی پرندگان هم

    کمک می کنند

    به همدیگر

    بیا

    نزدیک نزدیکتر

    کمکم کن

    ببوسمت

    عاشق بد اقبال شعری از محمود درویش

    admin
    2:35
    بازدید : 857

    دلم بر من شوریده است
    از کنار عشق می گذرم، چونان ابری بر انگشتری درخت
    بی سر پناه بی باران
    چونان گذر سایه بر سنگ
    و خود را از پیکری که هرگزش ندیده ام واپس می کشم
    و دلم را چون پیراهنی بر شانهّ خویش می برم .

    *****

    از اون روزی که هانا رفته ...

    admin
    18:13
    بازدید : 843

    از اون روزی که هانا رفته ...
    لینچری

    تایر دوچرخم کم باد شده
    اسمون بداخلاق و خاکستریه
    یا اگرم نیست من اینجوری می‌بینمش
    از اون روزی که هانا رفته
    بستنی شکلاتی مزه‌ی الوچه‌ی ترش می‌ده
    ماه بهمن میاد که دیگه برای همیشه بمونه
    اردیبهشت و خرداد و هم خدا پس گرفته
    از اون روزی که هانا رفته
    گلا بوی ماهی می‌دن
    لباسای نرم مخمل مثه علفای خشک شدن
    سگای توپول خوش تیپ مثه سگای تازی شدن
    از اون روزی که هانا رفته
    دیگه هیچ چیز بامزه‌ای تو دنیا نیست
    که بشه بش خندید
    دیگه هیچ چیزی نیست که بشه باش بازی کرد
    بچه‌ها برا بازی صدام می‌کنن
    اما من نمی‌رم
    از اون روزی که هانا رفته...

    بلوک پایین
    کل صفحات : 21 2 صفحه بعد
    نرم افزار





















    تبلیغات
    بلوک چپ
    ورود به سایت
    رمز عبور را فراموش کردم ؟
    عضویت
    نام کاربری :
    رمز عبور :
    تکرار رمز :
    موبایل :
    ایمیل :
    نام اصلی :
    کد امنیتی :
     
    کد امنیتی
     
    بارگزاری مجدد
    آخرین مطالب ارسالی سایت
    مطالب محبوب
    مطالب تصادفی
    بلوک چپ
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS
    تبلیغات متنی
    محل تبلیغات متنی شما با قیمت ارزان
    YOUR ADS