برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
پنجره
روبه خیابان بازمی شد.درگاهی پنجره پهن نبود.با این حال آنقدر بود که
بابدن کوچک پنج ساله ام به راحتی رویش جا شوم ودرگاهی پنجره راحت ترین جای
دنیا بود.ساعت ها آنجا می نشستم وتوت خشک می خوردم وبه خیابان نگاه می
کردم.توت ها را دانه دانه در دهان می گذاشتم.می جویدم وشیرینی خشک
ودلچسبشان را فرو می دادم.مردم را تماشا می کردم وفکر می کردم((آدم ها چرا
این همه راه می روند؟کجا می روند؟انگار خوشحال نیستند.چون خسته اند.))