برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
صداي موتور هواپيما مسافران را خسته و كسل كرده بود. همگي در انتظار پرواز و اجازه پرواز از برج مراقبت بودند. مسافري به صداي بلند خميازه كشيد. بعضي روزنامه مي خواندند و بعضي چرت مي زدند. مسافري روي پاكت مخصوص تهوع نقاشي مي كرد. نقش يك بز را مي كشيد...
زن جوان سر ساعت آمد و روی تنها مبل خالی اتاق پذیرایی نشست. دو مرد خارجی رو به رویش نشسته بودند. یك میكروفن روی میز شیشهای كنار ظرف میوه بود. تزیین ظرف میوه آناناس بزرگی بود كه اطرافش پرتقال و سیب و خیار چیده بودند. قرار مصاحبه داشتند. زن با پسرش آمده بود. پسر هفت ساله بود و دست راستش را گچ گرفته بودند. مردها هركدام دست نوازش به سر پسر كشیدند و پرسیدند كلاس چندم است و چرا دستش شكسته. پسر كلاس اول بود و سه هفته بود مدرسه نمیرفت. زن ریزنقش بود و در كنار پسر بیشتر شبیه خواهر و برادر بودند تا مادر و فرزند. وقتی آمد، مانتو و روسریاش را درآورد. بلوز و شلوار خردلی پوشیده بود؛ بلوز بیآستین و یقه باز بود
كنار دریا بودیم. در هوای سرد آخر پاییز، در آفتاب بی رمق سر ظهر شنا می كردیم. با حركات شتابان، بدن خود را گرم می كردیم تا هر چه كمتر سرمای آب را احساس كنیم و بعد، نفس نفس زنان به ساحل بر می گشتیم و با پوستی كه از سرما مورمور میشد، در حوله های بزرگ پنهان می شدیم و باز مینشستیم به حرف زدن.
زنها بچه هایشان را به مدرسه میرساندند و غذایشان را با خود به ساحل میآوردند و همان جا میخوردند. من زبانشان را بلد نبودم و آنها سعی می كردند با همان چند كلمه محدودی كه میدانستم، با من حرف بزنند. با هم روزنامه ها را میخواندیم و مجله ها را ورق میزدیم و از جنگها و صلحها و از مذاكرات سران و دیدارها و بازدیدها و قتل عامها و تسخیر ها و بمبارانها و ترورها و كودتا ها صحبت میكردیم. ما اهل هیچ كدام نبودیم. اهل حرف بودیم. كار هر روزمان بود. كنار ساحل مینشستیم و سرهایمان را در حوله هایمان فرو میكردیم و ساعتها با هم حرف میزدیم. تا آنكه آسمان رو به تیرگی میرفت و نم نم باران شروع میشد. بعد زنها ناگهان به ساعتهایشان نگاه میكردند و بلند میشدند و حوله هایشان را در ساكها میگذاشتند و لباسهایشان را میپوشیدند و سوار موتورهای قراضه شان میشدند تا به مدرسه بروند. كلاههای بزرگ مضحكشان را به سر میگذاشتند و همان طور كه از ساحل دور میشدند برایم دست تكان میدادند.