برای ویرایش این بلوک به قسمت تنظیمات بلوک های دلخواه > بلوک فروشگاه شماره 2 مراجعه فرمایید.
خلاصه داستان:
زری و یوسف در میهمانی عقدکنان دختر حاکم شرکت می کنند. از ورای چند و چون عروسی خواننده با فضای اجتماعی سالهای ۱۳۲۰ آشنا می شود. سالهایی که انگلیس در فارس نیرو پیاده کرده و جنگ ناخواسته با خود گرسنگی و بیماری آورده است. حاکم دست نشانده با فروش آذوقهٔ مردم به ارتش بیگانه به قحطی دامن می زند. یوسف، خان روشنفکر و متکی به ارزشهای بومی، حاضر به فروش آذوقهٔ مردم به ارتش بیگانه نیست و می خواهد از مردم پشتیبانی کند. اما زری، همچون همه زنان سووشون، حتی چهرههای منفی چون عزتالدوله، که هریک به نوعی وجوه گوناگون ستمدیدگی، بیپناهی، ناکامی، فداکاری و تحمل زن ایرانی را به نمایش میگذارند، مسالمتجویانه، میکوشد او را آرام کند.
دو خان قشقایی، ملک رستم و ملک سهراب خانها که از سوی اشغالگران اغوا شدهاند، برای خرید آذوقه نزد یوسف میآیند تا با فروش آن به انگلیسیها اسلحه بخرند و با ارتش ایران بجنگند. اما یوسف قبول نمیکند.
از خانه حاکم میآیند تا اسب خسرو، پسر یوسف، را برای دختر حاکم ببرند. عمه خانم، خواهر یوسف، و زری برای پس گرفتن اسب از عزتالدوله کمک میخواهند. رفتن زری به شهر نمایی از چهره شهر درگیر تیفوس، ناامنی و فحشا را در ذهن خواننده به تصویر می کشد. گشتی در دیوانه خانه و زندان ما را با فجایعی که زندگی مردم را سیاه کرده از نزدیک آشنا میکند. زری با سرزنش یوسف درس ایستادگی می گیرد و بزودی با خواسته عزتالدوله مخالفت می کند.
عاقبت روزی جسد یوسف را میآورند: اشغالگران این نماد مقاومت را از پای درآوردهاند. مرگ یوسف وجود زری را از تردیدها میپیراید و دید او را نسبت به زندگی دگرگون میکند. «میخواستم بچههایم را با محبت و در محیط آرام بزرگ کنم. اما حالا با کینه بزرگ میکنم.» وقتی دکتر عبداللهخان، پیرمرد آگاه، در گفتگویی به زری میگوید: «بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمیرسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد»، دگرگونی او کامل میشود. «نه یک ستاره، هزار ستاره در ذهنش روشن شد. دیگر میدانست که از هیچکس و هیچچیز در این دنیا نخواهد ترسید.» سفر درونی زری، در برخوردهای او با جامعه، به آگاهی میانجامد. او که میکوشید در حاشیه رنجهای مردم بماند، به میان ماجراها کشانده میشود.
بوی عشق و دشتهای زیبای فارس، رمان سیمین دانشور را عطرآگین میکند. زری زنی ایلاتی را به یاد میآورد که برایش از مراسم سووشون (سوگ سیاوش) گفته بود. گویی یوسف، سیاوشی است تنها در محاصره انبوه دشمنان. آخرین فصل رمان، توصیفی قوی از تشییع جنازه یوسف و یکی از مؤثرترین وصفهای حرکت مردم در ادبیات معاصر ایران است. تشییع جنازه به تظاهرات ضداستعماری مردم و درگیری آنان با نیروهای امنیتی مبدل میشود. جنازه یوسف را شبانه به خاک میسپارند و مک ماهون در تسلیتی امیدبخش به زری مینویسد: «گریه نکن خواهرم، در خانهات درختی خواهد رویید و درختهایی در شهرت و بسیار درختان در سرزمینت. و باد پیغام هردرختی را به درخت دیگر خواهد رسانید و درختها از باد خواهند پرسید: در راه که میآمدی سحر را ندیدی؟»
وااااااااای
عالی بود!!!
خیلی دنبالش بودم
مرسی
شعر یاغی از هوشنگ شفا
جمعه 06 مرداد 1402شعر جوخه های رهایی از محمد امین ناجی
شنبه 04 دی 1400برخي از واژه هاي فارسي در زبان تركي استانبولي
دوشنبه 29 اردیبهشت 1393شعر"حکایت" سروده علی رضا قزوه
سه شنبه 30 مهر 1392شعری از محمد جواد آرجین
دوشنبه 05 فروردین 1392آینه شعری از فرشته صفری(سایتا)
جمعه 17 آذر 1391The Head
جمعه 10 آذر 1391شعر آئینه شکسته سروده فروغ فرخزاد
جمعه 03 آذر 1391شکار و شکارچیان
دوشنبه 15 آبان 1391حواي من
شنبه 13 آبان 1391شعر آرش کمانگیر از سیاوش کسرایی
53095 بازدیدشعر صوتی کوچه با صدای فریدون مشیری
14153 بازدیدعکس های حسین پناهی
10521 بازدیدکتاب سووشون نوشته ی سیمین دانشور
8315 بازدیدکتاب شاهنامه فردوسی
7527 بازدیدداستان روز اول قبر نوشته ی صادق چوبک
7507 بازدیدپول پرستی | (هدهد میرزا) | ابوالقاسم حالت
5685 بازدیدشعر «مادربزرگ» - حسین پناهی
5411 بازدیدکتاب دالان بهشت نوشته نازی صفوی
5251 بازدیدعکس های سهراب سپهری
4835 بازدیدشعر دو خنده سروده مهدی سهیلی
بیوگرافی هوشنگ ابتهاج
چنان ديد گوينده يک شب به خواب-دقیقی
داستان کرهاسب -میخائیل شولوخوف
داستان صوتی درد بی پولی از ایرج پزشک زاد
بیوگرافی رينوسوكه آكوتاگاوا
داستان"نیت کن آزاد کن" از مهدی رضایی
منت دونان | نیما یوشیج
ای خدا تنهایم-محمد امین ناجی
چنار | هوشنگ گلشیری
YOUR ADS
YOUR ADS
YOUR ADS